آقای خویینی بعد از سکوت چندین ساله در مصاحبه ای حرفهایی عجیب و غریب درباره سه شخصیت برجسته معاصر یعنی امام موسی صدر وشهید چمران وآیت الله هاشمی رفسنجانی زده است
از چمران و امام موسی صدر چهره ای لیبرال ومخالف انقلاب واز هاشمی چهره ای سوپر رادیکال و قانون گریز ارائه کرده است هر کس اندک آشنایی با تاریخ چند دهه اخیر دارد البته بر این نوع قضاوت مضحک غیر از خنده ای تلخ واکنشی ندارد
اما دراین میان توجه به دوسئوال لازم است سئوال اول این که ایشان با این نوع قضاوت وحرفها به دنبال چیست ؟ودوم این که چرا الان که هاشمی و چمران در قید حیات نیستند واحتمال بازگشت امام موسی صدر نیز تقریبا به صفر رسیده چنین سخنانی مطرح می شود ؟
امّا در جواب پاسخ اول می توان دو علت را مورد بررسی قرار داد نخست تمایل به بازگشت به قدرت رسمی است واز آنجا که برخی با تخریب چهره های اساسی انقلاب از نردبان قدرت بالا رفته اند گویا ایشان نیز در هوس آزمودن این روش است واستقبال برخی از افراد وجریانات شناخته شده که تا دیروز دشمنان وی بودند از این حرفها علامت این موضوع است ورقیب از پاس گلی که او به آنها داده به وجد آمده وسپاسگزارش گشته اند
علت دوم پوشاندن ودر پرده نگاه داشتن سابقه افراط گری های خود اوست والبته از قضا سکر انجبین صفرا فزود وعلیرغم میل خویینی ها آگاهان سیاسی پرده های جدیدی از حیات فکری سیاسی ایشان کنار زدند مثل این که در جلسات تفسیر قبل از انقلاب ایشان کسانی شرکت می کردند که آخر از فرقان وترور مطهری وهاشمی در اوائل انقلاب سر بر آوردند یا ایشان در تسخیر سفارت امریکا جهد بالغی داشته اند که سندی علیه بهشتی پیدا کنند ومطالب دیگر
اما در باره سئوال دوم و این که چرا ایشان در زمان حیات هاشمی چنین حرف هایی را نزدند که اخلاق وجوانمردی اقتضایش آن است که اگر قضاوت یا نقدی هست به گونه ای طرح شودکه فرد مورد نقد قدرت پاسخ گویی وفرصت آن را داشته باشد وحال این سئوال بزرگ مطرح می شود ایشان که سالها در زمان زنده بودن هاشمی فرصت وامکان چنین حرف هایی را داشت چرا آن زمان طرح نکرد؟ تا جامعه پاسخ هاشمی را نیز بشنود وآگاهانه قضاوت کند
اما پاسخ اولابازگشت روحیه ومنطق افراط گری دارد وافراطیون از هر جناح وفکری اساسا به دنبال روشن شدن واقعیات در فضای گفتگو ونقد ونظر نیستند بلکه به تحمیل خواست خود می اندیشند وعلت دیگر مربوط به راز دانی وصندوق اسرار بودن شخصی چون هاشمی است آقای خویینی به درستی می داند که اگر در حیات هاشمی چنین تخریب گری می کرد علاوه بر آن که خلاف گویی هایش با پاسخ هاشمی آشکار می شد شاید آیت الله سر ی را از ایشان فاش می نمود که نیم بند حیات سیاسی واجتماعیش نیز به باد می رفت
واین رویه تقریبا همه گرداندگان تخریب هاشمی در دهه های اخیر بوده است که چهره های قدیمی از ترس افشاء شدن بدست هاشمی که نزدیک ترین فرد به امام و مورد امین امام ومورد اعتماد مردم وهمواره در مرکز مبارزه وانقلاب ومحرم اسرار انقلاب بوده است هیچگاه خود مستقیم به تخریب دست نمی زدند وپادوها وافراد کم سن وسال وفاقد ریشه را به میدان می فرستادند و یک بار که یکی از پیران سیاست خبطی کرد وخود دست به تخریب زد با یک تذکر هشدار گونه هاشمی درباره آگاهی هاشمی از سوابق او سر جایش نشست
بنابراین امروز که هاشمی نیست تا واقعیاتی که از افراد در سینه داشت وسالها به رسم اخلاق وراز داری افشایشان نکرد برخی از این فقدان برای سر بر آوردن خود سود می جویند که قطعا بر خلاف محاسباتشان سودی ندارد که شناخت وآگاهی امروز مردم درباره انقلاب وشخصیت های اصیلش به رشدی رسیده که با این موج آفرینی های مخرب وهوس آلود آسیب نمی بیند
و این شعر پرحکمت حافظ را یاد آور می شویم
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود